دستگاهی که به وسیلۀ آن سم پاشی کنند، آنکه سم می پاشد، پاشندۀ سم، مامور دفع آفات که مزارع و باغ ها و جاهای دیگر را بر ضد حشرات و آفات نباتی سمپاشی می کند
دستگاهی که به وسیلۀ آن سم پاشی کنند، آنکه سم می پاشد، پاشندۀ سم، مامور دفع آفات که مزارع و باغ ها و جاهای دیگر را بر ضد حشرات و آفات نباتی سمپاشی می کند
ابن مقلدبن مسیب، ملقب به معتمدالدوله. یکی از امیران موصل و از قبیلۀ بنی عقیل بود که از سال 391 تا442 هجری قمری در موصل حکمرانی کرد و به سال 444 وفات یافت. (طبقات سلاطین اسلام ص 106 و جدول مقابل ص 104 همان کتاب). در فوات الوفیات نام و ترجمه احوال وی راچنین آرد: قرواش بن مقلدبن مسیب رافع مکنی به ابوالمنیع و ملقب به معتمدالدوله، حکمران موصل است که در قلمرو حکومت خود برای حاکم خطبه خواند و سپس از وی برگشته و برای قادر عباس خطبه خواند. حکمران مصر لشکری به جنگ وی تجهیز کرد و به موصل گسیل داشت تا خانه او را غارت کردند و دوهزار دینار طلا از وی گرفتند. او از دبیس بن صدقه برای دفع آنان کمک خواست و با پشتیبانی وی بر لشکر مصر ظفر یافت و گروه بسیاری از آنان را کشت. وی شاعری بود ظریف و دو خواهر را با هم به زنی گرفته بود و بدین سبب او را نکوهش میکردند. او در پاسخ سرزنش مردم میگفت: ما الذی یستعمل من الشرع حتی تتکلموا فی هذا الامر. برکه برادرزادۀ او وی را گرفت و به زندان افکند و خود را زعیم الدوله لقب داد ولی دولتش دیری نپائید، پس از وی ابوالمعالی قریش بن بدران بن مقلد برادرزادۀ او روی کار آمد و در نخستین فرصت قرواش عم خود را بیرون آورد و او را با شکنجه کشت، و برخی گویند که قرواش در زندان به سال 444 وفات یافت. قرواش پنجاه سال حکومت کرد. از اشعار اوست: ﷲ درّ النائبات فانها صداء اللئام و صیقل الاحرار ماکنت الا زبره فطبعتنی سیفاً و اطلق صرفهن غراری. و نیز: و آلفه للطیب لیست تغبه منعمهالاطراف لیّنهاللمس اذاما دخان النّد من جیبها علا علی وجهها ابصرت غیماً علی خمس. (فوات الوفیات چ تهران ج 2 ص 132 و ص 239). و رجوع شود به کامل ابن اثیر ج 9 ص 228، 229، 234، 244 ابن حوط ضبّی. از شاعران است. (منتهی الارب)
ابن مقلدبن مسیب، ملقب به معتمدالدوله. یکی از امیران موصل و از قبیلۀ بنی عقیل بود که از سال 391 تا442 هجری قمری در موصل حکمرانی کرد و به سال 444 وفات یافت. (طبقات سلاطین اسلام ص 106 و جدول مقابل ص 104 همان کتاب). در فوات الوفیات نام و ترجمه احوال وی راچنین آرد: قرواش بن مقلدبن مسیب رافع مکنی به ابوالمنیع و ملقب به معتمدالدوله، حکمران موصل است که در قلمرو حکومت خود برای حاکم خطبه خواند و سپس از وی برگشته و برای قادر عباس خطبه خواند. حکمران مصر لشکری به جنگ وی تجهیز کرد و به موصل گسیل داشت تا خانه او را غارت کردند و دوهزار دینار طلا از وی گرفتند. او از دبیس بن صدقه برای دفع آنان کمک خواست و با پشتیبانی وی بر لشکر مصر ظفر یافت و گروه بسیاری از آنان را کشت. وی شاعری بود ظریف و دو خواهر را با هم به زنی گرفته بود و بدین سبب او را نکوهش میکردند. او در پاسخ سرزنش مردم میگفت: ما الذی یستعمل من الشرع حتی تتکلموا فی هذا الامر. برکه برادرزادۀ او وی را گرفت و به زندان افکند و خود را زعیم الدوله لقب داد ولی دولتش دیری نپائید، پس از وی ابوالمعالی قریش بن بدران بن مقلد برادرزادۀ او روی کار آمد و در نخستین فرصت قرواش عم خود را بیرون آورد و او را با شکنجه کشت، و برخی گویند که قرواش در زندان به سال 444 وفات یافت. قرواش پنجاه سال حکومت کرد. از اشعار اوست: ﷲ درّ النائبات فانها صداء اللئام و صیقل الاحرار ماکنت الا زبره فطبعتنی سیفاً و اطلق صرفهن غراری. و نیز: و آلفه للطیب لیست تغبه منعمهالاطراف لیّنهاللمس اذاما دخان النّد من جیبها علا علی وجهها ابصرت غیماً علی خمس. (فوات الوفیات چ تهران ج 2 ص 132 و ص 239). و رجوع شود به کامل ابن اثیر ج 9 ص 228، 229، 234، 244 ابن حَوْط ضبّی. از شاعران است. (منتهی الارب)